جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۴۸۱

۱

از باغ رفت و گل خون دایم به جام دارد

هر غنچهٔ پارهٔ دل بی او به کام دارد

۲

از عکس روی پنهان در گرد و کلفت غم

آیینه ام ز جوهر در خاک دام دارد

۳

گر با خودم نبردی گیرم ز روی ناز است

نام مرا نبردن آیا چه نام دارد؟

۴

ریحان زگل دمیدش جویا چرا ننالم

لطفی که خاص من بود امروز عام دارد

تصاویر و صوت

نظرات