
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۹۰
۱
ترک همره رهنمای کوی ماه من بود
چشم پوشیدن ز مردم شمع راه من بود
۲
من که چشم عیب بینی را نمی پوشم زخلق
سر زند از هر که تقصیری گناه من بود
۳
چون شمیم غنچه از خوناب دل جوشیده ام
سرو رنگین جلوه ای گر هست آه من بود
۴
گر به ظاهر زان گل رو چشم می پوشم ولی
هر بن مژگان کمینگاه نگاه من بود
۵
من چرا لرزم به خویش از آفتاب روز حشر
سایهٔ آل عبا جویا پناه من بود
تصاویر و صوت

نظرات