
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۹۵
۱
ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریزد
به آیینی که گویی باده در پیمانه می ریزد
۲
فشارد بر دلم دندان ز هر دندانه از غیرت
چو طرح اختلاط آن زلف کج با شانه می ریزد
۳
به سعی خود گشودن کی توان قفل در روزی
کلید اینجا بسان ماه نو دندانه می ریزد
۴
گدازد آتش رشکش چنان امروز گلشن را
که رنگ از ساغر گل چون می از پیمانه می ریزد
۵
وطن در گرمسیر عشق رندی را سزد جویا
که از خاکستر پروانه رنگ خانه می ریزد
نظرات