
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۹۷
۱
زفریادم نه بیجا کوهسار آهنگ بردارد
زدرد ناله ام افغان دل هر سنگ بردارد
۲
ته سنگ گرفتاری نماند از نگین دستش
تواند هر که دل از فکر نام و ننگ بردارد
۳
ز دل گرد کدورت برد اشارتهای ابرویش
مگر این صیقل از آیینهٔ ما زنگ بردارد
۴
به رنگ پرتوی کز شمع محفل هر طرف افتد
هوا از پهلوی رخسارهٔ او رنگ بردارد
۵
سر و کار دل دیوانه ام افتاد با طفلی
که هر جا ناله بر می دارد این سنگ بردارد
۶
نه تنها جذب حسنش می برد از سینه دل جویا
صفا ز آیینه، از می نشئه وز گل بردارد
تصاویر و صوت

نظرات