
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۰۱
۱
دل مرا در پیری از قهر الهی میتپد
تا قدم قلاب شد تن همچو ماهی میتپد
۲
عشق زور آورد و تن خواهی نخواهی میتپد
دل ز قلاب محبت همچو ماهی میتپد
۳
یاد حسن شعلهناک آتشافروز دلت
بیتو در چشمم سپندآسا سیاهی میتپد
۴
نسترن زار بناگوشی به یادم آورد
در برم دل از نسیم صبحگاهی میتپد
۵
بسکه از تیغش دم آب دگر را تشنه است
زخم بر اندام من مانند ماهی میتپد
۶
چون دل از شوق کنارم در شب بیداد او
تا نگردیده است اشک از دیده راهی میتپد
۷
در هوای گرم سیر عشق آسایش مجوی
موج بحر از تشنگی اینجا چو ماهی میتپد
۸
در حریم رحمتش غیر از گنه را بار نیست
چون گنهکاران دلم بر بیگناهی میتپد
۹
زین گنه جویا که رفتم از حریم خاطرش
چون دلم دایم زبان عذرخواهی میتپد
تصاویر و صوت

نظرات