
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۰۶
۱
عشقم غلام خویش ز بخت سعید کرد
از فیض رنگ زرد مرا زر خرید کرد
۲
هر کس گرفت روزه در این نشئه از حرام
چون از زمانه رخت سفر بست عید کرد
۳
سرگرمی کسی که ز جام ریاضت است
در ساغر از گداز تن خود نبید کرد
۴
در خون اشک بسکه تپد لاله دشت را
هر جلوهٔ تو محشر چندین شهید کرد
۵
خوش انکه جا به خلوت خورشید طلعتی
همچون سحر ز یاری بخت سفید کرد
۶
سرمستی شراب طهورش نصیب باد
هر کس کشید ساغر و لعن یزید کرد
۷
جویا فغان زهجر که خنجر به صحن باغ
فرش رهم ز سایهٔ هر برگ بید کرد
نظرات