
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۱
۱
ز سوزنامهٔ من سوخت بال و پر کبوتر را
چو قمری آتش من ساخت خاکستر کبوتر را
۲
چو دریایی که باشد موجزن، از شوق کوی او
به تن بال پریدن می شود هر پر کبوتر را
۳
زشوق نامه ام بر خاک بیتابی تپیدنها
زبال و پر مرقع می کند در بر کبوتر را
۴
چنان خوناب حسرت می چکد دایم زمکتوبم
که هر پرگشته چون مژگان عاشق تر کبوتر را
۵
زشرح زهر غم جویا عجب نبود زمکتوبم
که سازد همچو طوطی سبز پا تا سر کبوتر را
تصاویر و صوت

نظرات