
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۱۴
۱
شعلهٔ رخسار او تا شمع بزم باده بود
موج می پروانهٔ آتش به جان افتاده بود
۲
پیش از آن ساعت که آمد سر و شوخش در خرام
رنگ را چون نقش پا رخسارم از کف داده بود
۳
از کف پایت ز بس نازکتر از برگ گل است
بوسه چینی را لب هر غنچه ای آماده بود
۴
شب که پیمودی تو بر دلها شراب جلوه را
محتسب لبریز کیفیت چو جام باده بود
۵
دست لطفی ساقی کوثر زخاکش بربگرفت
ورنه جویا همچو نقش پا به ره افتاده بود
نظرات