جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۵۱۹

۱

بزم عیشم یک نفس بی جلوهٔ خوبان مباد

باده و نقلم به غیر از آن لب و دندان مباد

۲

داغ خواری از کلف افتاده بر رخسار ماه

هیچ کس از چون خودی شرمندهٔ احسان مباد

۳

پنجهٔ شاهین بود مژگان چو برهم می زند

صعوهٔ دل صید چنگال سیه مستان مباد

۴

جز دلم را از گل داغ جگرسوز غمت

چاک پیراهن به رنگ لاله تا دامان مباد

۵

استخوان تن چو شیرم از بن هر مو چکید

کس گرفتار فشار پنجهٔ مژگان مباد

تصاویر و صوت

نظرات