
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۲۶
۱
فلک تیغ ستم کی از من مهجور بردارد؟
کجا از عاشقان زار دست زور بردارد؟
۲
ز چشم اشک ندامت بسکه دردآلود می ریزد
ز سیلاب سرشکم بحر رحمت شور بردارد
۳
دلم در خوردن خوناب غم زین پس نیندیشد
نپرهیزد امید از خویش چون رنجور بردارد
۴
ز بس گردیده پر شور شرارت جای ان دارد
که طرح خانهٔ خود از دلت زنبور بردارد
۵
دمی با خود برآ تا رستم دوران شوی جویا
چو بگردد کمان حلقه از خود زور بردارد
نظرات