
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۳۴
۱
زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد
شور مجنون ز همین سلسله برپا باشد
۲
کی چو مجنون شود از دشت نوردی رسوا
هر کرا پردهٔ دل دامن صحرا باشد
۳
عشق با نغمه همانا که ز یک سلسله است
هر قدر پرده نشین آمده رسوا باشد
۴
عالم وصل شد سیر گهت همچو حباب
چشم بر هم چو زنی جوش تماشا باشد
۵
بسکه ویرانهٔ مجنون تو وحشت خیز است
جغد در ساحت این غمکده عنقا باشد
۶
عالم و هر چه در او، باد به غیر ارزانی!
یارب آن در گرانمایه ز جویا باشد
تصاویر و صوت

نظرات