
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۳۸
۱
گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود
نافهٔ آهو چو داغ لاله غرق خون شود
۲
هر که مجنون می تواند بود در فصل بهار
بوالعجب دیوانه ای باشد که افلاطون شود
۳
نکهت گل شد پر پرواز بر روی هوا
هر که امروز آمد از خلوت برون مجنون شود
۴
از فشارش در نهاد سنگ خون گردد شرار
حال دان زان پنجهٔ مژگان ندانم چون شود
۵
نه همین از رفتنش پیراهن گل شد قبا
دور از او هر غنچه ای جویا دل محزون شود
نظرات