جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۵۴۵

۱

کباب خود دلم را شعلهٔ آواز او دارد

چو شمع بزم پنداری که آتش در گلو دارد

۲

نیندازد خدا با سخت رویان کار یکرنگان

که با آیینه هر کس روبرو گردد دورو دارد

۳

بهاران آنچنان عشرت فزا آمد که زاهد هم

دماغی با وجود کله خشکی چون کدو دارد

۴

گل بی اعتباری راست زان نشو و نما در هند

که اینجا آبروی مرد حکم آب جو دارد

۵

میسر نیست تحصیل می ام در موسمی جویا

که باغ از غنچه و گل هر طرف جام و سبو دارد

تصاویر و صوت

نظرات