
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۵۰
۱
سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد
چار دیوار چمن از موج گل سرشار شد
۲
آه از غفلت که عمرم در سیه کاری گذشت
این ره از لغزیدن پا قطع چون پرگار شد
۳
چون شرر در سنگ ابنای زمان در غفلتند
مفت هشیاری کز این خواب گران بیدار شد
۴
بیم در آب و هوای سر زمین عشق نیست
پنجهٔ شیران در این وادی گل بی خار شد
۵
از نسیم کوی او کآید سحر در اهتزاز
کلبه ام را غنچهٔ گل مهرهٔ دیوار شد
۶
همچو سوهانی که ساید سختی انگاره اش
هر بلند و پست از جان سختیم هموار شد
۷
موج گل در کوچه باغ از هر سو دیوار ریخت
در حنا امروز از گل پای هر دیوار شد
۸
آشنای هیچکس بیگانهٔ معنی مباد
عکس طوطی در دل آیینه ام زنگار شد
۹
هر که زر دارد ز خوبانست جویا پیش خلق
«مالک دینار» اینجا مالک دینار شد
تصاویر و صوت

نظرات