جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۵۵۱

۱

ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باشد

چراغ خلوتم از خویش روشن چون گهر باشد

۲

ز بس از خویشتن رفتند در بزم تو مشتاقان

تکلم بر لب حیرت نصیبات خبر باشد

۳

اگر داری عزای فوت وقت ای دل خوشا حالت

نپنداری که اینجا نخل ماتم بی ثمر باشد

۴

فنا شاه و گدا را همچو خم در یابد ای غافل

بلند و پست عالم رمزی از زیر و زبر باشد

۵

زمژگان دست خونریزی چو بر ترکش زند چشمت

دلی نبود که نگدازد سراپا گر جگر باشد

۶

نمی آید خبر از عالم رفتن ز خود جویا

خبر دارد ز عالم هر که از خود بی‌خبر باشد

تصاویر و صوت

نظرات