
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۵۳
۱
آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین میرود
کافرم هرگز به گلشن گر ز گلچین میرود
۲
بر دل بلبل ز بس بنشسته زین گلشن غبار
بر هوا همچون پر افتاده سنگین میرود
۳
بسته بر خود هر طرف آیینهها از لخت دل
نخل آهم جانب گردون به آیین میرود
۴
بس که از دل میرباید طاقت و صبر و قرار
شوخ میآید برم یار و به تمکین میرود
۵
دست بر شمشیر و بیپروا و مست و کینهجو
دور باش ای فتنه کان شوخ خلابین میرود
۶
پردهٔ گوش سخنسنجان شود اوراق گل
بس که جویا بر زبانم شعر رنگین میرود
تصاویر و صوت

نظرات