جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۵۵۹

۱

چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور افکند

دل تپیدن‌ها مرا از بزم او دور افکند

۲

بسکه در دل ناله را دزدیده ام از شرم غیر

قطرهٔ اشکم به دریا گر فتد شور افکند

۳

دشت وسعت مشربی رنگ جهان تازه ای

می تواند در فضای دیدهٔ مور افکند

۴

از شراب جلوه ات یابد چمن گر خرمی

جام لاله داغ را چون درد می دور افکند

۵

تا کی از بیداد مژگان تو هر شب تا سحر

بستر راحت دلم بر نیش زنبور افکند

۶

بسکه از سر تا بپا جویا نمک دارد چه دور

گر ز هم‌آغوشیش در بحر و کان شور افکند

تصاویر و صوت

نظرات