
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۷۱
۱
ای خضر هر که مست شراب جنون بود
حاشا که در متابعت رهنمون بود
۲
دور از تو ذره ذرهٔ من دشمن همند
سوهان استخوان تنم موج خون بود
۳
جام فلک تهی است مدام از می مراد
یارب که تا به حشر چنین سرنگون بود
۴
گویا حرام باد غم عالم ار خوریم
ما را که در پیاله می لعلگون بود
تصاویر و صوت

نظرات