
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۷۲
۱
چون شدم از خویش ره در بزم یارم داده اند
رفته ام تا از میان جا در کنارم داده اند
۲
بر مآل خویش خندم یا به اوضاع زمان
من که همچون گل یک خنده وارم داده اند
۳
هر سر مو جوش وحدت می زند بر پیکرم
تا ز دل پیمانهٔ لبریز یارم داده اند
۴
چون گل داغش بخندد در فضای سینه ام
دیدهٔ گریان تر از ابر بهارم داده اند
نظرات