جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۵۷۹

۱

ز چشمم جز سرشک لعل‌گون بیرون نمی‌آید

بلی هرگز در از دریای خون بیرون نمی‌آید

۲

نمک‌ها بر جراحت زد تن درد آشنایم را

دلم از خجلت شور جنون بیرون نمی‌آید

۳

دلم را هرقدر خواهی به سنگ امتحان بشکن

صدا زین ساغر لبریز خون بیرون نمی‌آید

۴

نباشد شکوه‌ای صاحب هنر را بر زبان جویا

که هرگز از رگ یاقوت خون بیرون نمی‌آید

تصاویر و صوت

نظرات