
جویای تبریزی
شمارهٔ ۵۸
۱
که چو سوزن دوختی بر جامه چشم خویش را
گاه عینک وار بر عمامه چشم خویش را
۲
می نویسم نامه و از فرط شوق دیدنت
بسته ام نرگس صفت بر خامه چشم خویش را
۳
همچو آن عینک که در جزوی فراموشش کنند
کردم از شوقت نهان در نامه چشم خویش را
۴
ترک دنیا کرده ام در عین خواهش های نفس
بسته ام در گرمی هنگامه چشم خویش را
۵
تا به کی مانند داغ لاله خواهی دوختن
از طمع بر سرخ و زرد جامه چشم خویش را
۶
از خیال مهر رویی دیده ام جویا چو شمع
روشنی افزای صد هنگامه چشم خویش را
نظرات