جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۵۹۲

۱

یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فشاند

چشم خونین تخم حسرت در کنار ما فشاند

۲

روشن است از هر پر پروانه بزم نیستی

شمع آسا آستین بر هستی خود تا فشاند

۳

آب گوهر چون سویدا قیرگون آید به چشم

تا غبار خاطرم را اشک بر دریا فشاند

تصاویر و صوت

نظرات