
جویای تبریزی
شمارهٔ ۶۲۱
۱
به لقای تو هر آن دیده که روشن باشد
همه جا در نظرش وادی ایمن باشد
۲
دل به الطاف ستم پیشه تسلی نشود
نبرد تشنگی آبی که در آهن باشد
۳
گرد ظلمت ز بس از صرصر آهم پاشید
لاله را ، داغِ چراغِ تهِ دامن باشد
۴
چرب نرمی مبر از حد، دل افروخته ام
نه چراغی است که محتاج به روغن باشد
۵
انجم از شوخی چشم تو پریشان حالند
ماه در پیش رخت سوخته خرمن باشد
۶
هر که را زُورقِ طاقت ، شده طوفانیِ عشق
گر همه کام نهنگ است ، به مأمن باشد
۷
در چراغی که بود زنده به عرفان، جویا
از گداز دل افروخته روغن باشد
تصاویر و صوت

نظرات
سیدمحمد جهانشاهی
سیدمحمد جهانشاهی
سیدمحمد جهانشاهی