جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۶۲۷

۱

چو آفتاب جمال تو آشکاره شود

چراغ لعل به فانوس سنگ خاره شود

۲

نشان آبله افزود حسن روی ترا

یکی هزار شود ماه چون ستاره شود

۳

عنان حزم مبادا زکف دهد که دلت

میانه رو چو بود بحر بیکناره شود

۴

زغنچهٔ گل صد برگ می رباید گوی

به دست جور تو جیبی که پاره پاره شود

۵

ز روی گرم تو آتش پرست گردد شیخ

زچشم مست تو زاهد شرابخواه شود

۶

بیا که خوردهٔ جان در تن فسرده مرا

ز دیدن تو به صد شوخی شراره شود

۷

خدنگ آن مژه جویا ز خاره می گذرد

مباد مستی چشم چنین گدازه شود

تصاویر و صوت

نظرات