
جویای تبریزی
شمارهٔ ۶۴۰
۱
هرکه در عشقت ز مژگان اشک نابش میچکد
غالبا خوناب خامی از کبابش میچکد
۲
بر گل رویت نگاه شعلهآشامان عشق
اندکی گر پا بیفشارد گلابش میچکد
۳
هرکه دارد گریهاش سامان آهی در گره
اشک از مژگان تر همچو حبابش میچکد
۴
تشنهلب زخمی که من دارم در آغوش هوس
تیغ او را بس که میافشارد آبش میچکد
۵
باده پیمایی که باشد ساقی کوثرپرست
فیض از دامان تر همچون سحابش میچکد
۶
درس عشقی هر که جویا بیش میسازد روان
صاف منصوری ز اوراق کتابش میچکد
نظرات