جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۶۴۲

۱

عجزم از عشق محال است عنان تاب شود

حسن این بادیه سد ره سیلاب شود

۲

هر که لبریز هوای تو بود همچو حباب

پیرهن بر تنش از آتش دل آب شود

۳

بسکه سرگشتگی از صورت حالم پیداست

روبرویم چو شود آینه گرداب شود

۴

گر چنین روی تو دل را به طپش اندازد

جوهر آینه ها محشر سیماب شود

۵

پیش او گریهٔ ما را چه اثر کز شبنم

گل خورشید محال است که سیراب شود

۶

دشمن سخت دل، از لطف، ملایم گردد

روی گرم است کزو آهن و سنگ آب شود

۷

دور از آن چاه زنخدان شب هجرش جویا

عضو عضوم همه در گریه چو دولاب شود

تصاویر و صوت

نظرات