جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۶۴۵

۱

چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند

از شکست رنگ می ترسم که مینا بشکند

۲

موج صاف لعلگون، در ساغر زرین او

خار در پیراهن گلهای رعنا بشکند

۳

تا شود استاد از آن اندام طور جلوه را

سرو زانو پیش آن شمشاد بالا بشکند

۴

هر سر موز کز بناگوش تو سر بیرون کند

یک گلستان خار حسرت در دل ما بشکند

۵

در حریم وصل او از سودن مژگان به هم

خارها در چشم ارباب تماشا بشکند

۶

بخت بین! کآرد به دست ار لاله جامی در چمن

کاسهٔ بدنامی او بر سر ما بشکند

۷

از نم اشک ندامت ساز چون تار حریر

گر ترا در پای دل خار تمنا بشکند

۸

مست می از بسکه شوخ افتاده جویا دور نیست

شیشهٔ رنگم اگر در بزم صهبا بشکند

تصاویر و صوت

نظرات