
جویای تبریزی
شمارهٔ ۶۵
۱
فلک به هرزه کمر بسته است جنگ مرا
که نیست شیشه شکستن شعار سنگ مرا
۲
چنین که مانده به جا در طلسم بی تابی
شکسته شوخی پرواز بال رنگ مرا
۳
زآه نیم شب عاشق الحذر ای غیر
که آسمان نشود سد ره خدنگ مرا
۴
به سخت جانی من عشق تا چه افسون خواند
که شیشه شیشه نزاکت فزود سنگ مرا
۵
غم تو گرچه شبنم را به بیخودی گذراند
به باد آه سحر داد نام و ننگ مرا
نظرات