
جویای تبریزی
شمارهٔ ۶۵۱
۱
زموج چین توانی ساده کردن گر جبین خود
کشی چون آفتاب آفاق را زیر نگین خود
۲
توانی در کمند وحدت آری خویش را آسان
پس زانوی عزلت گر نشینی در کمین خود
۳
کند آن کس که از شب زنده داری چشم دل روشن
ید بیضا برون آرد چو شمع از آستین خود
۴
به چشم خواب اگر ریزی نمک از صبح بیداری
توانی ساخت چون انجم فلک ها را زمین خود
۵
مکافات عمل پشت لبش را سبز خواهد کرد
به آن زهری که از دشمنام دارد در نگین خود
۶
زآشوب پریشان خاطری ها جمع کن خود را
که چون خرمن شوی سازی جهانی خوشه چین خود
۷
به شوق عشق بازی خویشتن را زنده می دارم
کسی چون من نباشد در جهان جویا رهین خود
تصاویر و صوت

نظرات