
جویای تبریزی
شمارهٔ ۶۶۷
۱
اگر غبار ره یار می توانی شد
چو صبح مطلع انوار می توانی شد
۲
به رنگ مردمک از ترک خویشتن بینی
چراغ خلوت دیدار می توانی شد
۳
اگر غبار ره جستجو توانی گشت
عبیر پیرهن یار می توانی شد
۴
به مهد کام نهنگ ار توانی آسودن
حریف عشق جگرخوار می توانی شد
۵
به چشم دل نمک شور عشق اگر ریزی
ز خواب غفلت بیدار می توانی شد
۶
چه غم، سکندر و قیصر نگشتی ار جویا
غلام حیدر کرار می توانی شد
نظرات