
جویای تبریزی
شمارهٔ ۶۶۹
۱
سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس باشد
هوایش پر به دل نزدیک ماند نفس باشد
۲
به حسرت دل ترا از رخنه های سینه می بیند
چو آن بلبل که محو گلشن از چاک قفس باشد
۳
به راه کعبهٔ از خویش رفتن در شب هجران
دلم را نالهٔ پهلو شکافی چون جرس باشد
۴
در این وادی نیارد کامیاب صید مطلب شد
سگ نفسی که از طول املها در مرس باشد
۵
تو از نفس دنی مغلوب خست پیشگان گردی
هما در عالم دون همتی صید مگس باشد
۶
در این دوران بود فریادرس را معنیی جویا
به گوش هر که فریادت رسد فریادرس باشد
تصاویر و صوت

نظرات