جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۶۸

۱

می کنند احباب بی معنی مکدر سینه را

عکس طوطی سبزهٔ زنگار بس آیینه را

۲

دیدنت از غم بپردازد دل بی کینه را

روی خندانت کند صیقل گری آیینه را

۳

طاقت یکدم خمارم نیست یا پیر مغان

از قطار هفته بیرون کن شب آدینه را

۴

هرزه خرج گوهر رنگین معنی نیستم

از خموشی قفل بر در می نهم گنجینه را

۵

رخنه ها افکند درد ناله اش همچون جرس

گرچه کردم آهنین از سخت جانی سینه را

۶

یاد پیچ و تاب زلفش کی رود از خاطرم

جوهر آیینه گردیداین دل بی کینه را

۷

با چنین ضعفی که شد پیراهن تن بار او

چون توان برداشت جویا خرقهٔ پشمینه را

تصاویر و صوت

نظرات