جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۶۸۱

۱

دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون می گردد

کز افشاندن غبار دامن صحرا فزون گردد

۲

سرت گردم بیا بر مردم چشمم ترحم کن

چو داغ لاله تا کی بی تو در گرداب خون گردد

۳

چنین کز بخت برگردیده روگردانم از مقصد

عجب نبود درین ره راهزن گر رهنمون گردد

۴

گرفته کار عشق و عشقبازی در حرم اوجی

که گل بر گوشهٔ دستار من داغ جنون گردد

۵

به آب و دانهٔ اشک و هوای آه در سرها

خیال او چو فیض تربیت یابد جنون گردد

۶

تعجب نیست گر از فیض فاضل خان سخن سنجم

به بزمش هر که جویا راه یابد ذوفنون گردد

تصاویر و صوت

کلیات جویا تبریزی - با مقابله دو نسخه خطی قدیمی و تصحیح و مقدمه و شرح حال به کوشش دکتر محمد باقر، دانشگاه پنجاب، 1337 - میرزا داراب بیگ جویا (جویا تبریزی) - تصویر ۷۴۰

نظرات