
جویای تبریزی
شمارهٔ ۶۹۴
۱
هر که چون صبح خودنمایی کرد
پیرهن بر تنش قبایی کرد
۲
عشوهٔ لاجوردیی که تراست
رنگ روی مرا طلایی کرد
۳
چون توان دید ماه را کامشب
چهره شد با تو بی حیایی کرد
۴
دیدهٔ من ز دیدن رویت
آشنایی به روشنایی کرد
۵
نخورد آبی از زلال وصال
دل که او خوی با جدایی کرد
۶
شوخ بالا بلند من جویا
سرو را خنده بر رسایی کرد
نظرات