
جویای تبریزی
شمارهٔ ۷۰۰
۱
اشتیاقم جام می را جان تصور می کند
هر خمی را چشمهٔ حیوان تصور می کند
۲
در غم عشق آنکه دندان بر جگر افشرده است
خون دل را نعمت الوان تصور می کند
۳
آنکه باشد مستی اش از ساغر سرجوش غم
چشم گریان را لب خندان تصور می کند
۴
هر که کوشد در سرای تن پی تکریم جان
صاحب این خانه را مهمان تصور می کند
۵
هر کرا با عالم ارواح باشد نسبتی
تنگنای چشم را زندان تصور می کند
۶
هر که چون مجنون ما در کار از خود رفتن است
دشت را سیل سبک جولان تصور می کند
۷
هر که تن داده است چون جویا بتسلیم و رضا
دردها را نوعی از درمان تصور می کند
تصاویر و صوت

نظرات