
جویای تبریزی
شمارهٔ ۷۱۱
۱
فصل بهاران شده ساغر بگیر
از بط می خون کبوتر بگیر
۲
زین رخ چشمی که ترا داده اند
خرده به گل نکته به عبهر بگیر
۳
دامن گلچین ز شفق شد افق
کام دل از بادهٔ احمر بگیر
۴
ساغر خورشید گرفته است ابر
از کف ساقی قدح زر بگیر
۵
با کف خالی ز عمل روز حشر
جهد کن و دامن حیدر بگیر
نظرات