جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۷۲۴

۱

باشد ارباب رعونت را ز بی مغزی غرور

شد تهی گشتن رگ کردن به تسبیح بلور

۲

عاشق از پهلوی بخت تیره رسواتر شود

آتش کم، بیش آید در نظر شبها ز دور

۳

دامن فرزانگی آسان نمی آید به دست

روشن است از ریختن های دلم شمع شعور

۴

می کند صحبت اثر در سینه صافان بیشتر

رنگ صهبا برکند پیمانه چون باشد بلور

۵

صرفه در دیوانگی از عقل کامل دیده ام

می کنم مشق جنون در سایهٔ شمع شعور

۶

تاک را بنگر که سر تا با رگ گردن بود

نیست جویا پادشاهان را گریزی از غرور

تصاویر و صوت

نظرات