جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۷۳۸

۱

چشم آینه پرآب است از مثال من هنوز

سنگ راهم گریه می آید به حال من هنوز

۲

بی تو از حد بگذرد در ضعف حال من هنوز

موی چشم آیینه را باشد مثال من هنوز

۳

وادی رفتن ز خود طی کرده ام یکشب چو شمع

گرچه جز یک پر نروییده ز بال من هنوز

۴

گرچه طبعم عندلیب بیضهٔ دلتنگی است

لامکان سیر است از وحشت خیال من هنوز

۵

پیش از این عمری به لعلش التماسی داشتم

بال بیتابی زند از لب سوال من هنوز

۶

برنتابد سرو آن ازک بدن دلبستگی

سر نزد یک غنچه هم از نونهال من هنوز

۷

چشم می پوشی و سوی ما نمی بینی هنوز

ظاهرا با خاک راهت بر سر کینی هنوز

۸

محو در غفلت به کیش ما جمادی بیش نیست

چون شرر در خاره مست خواب سنگینی هنوز

۹

شعلهٔ طور و می شیراز و یاقوت فرنگ

فیض رنگ از عارضت بردند و رنگینی هنوز

۱۰

در رم و آرامی ای دل دایم از یاس و امید

موج بحر اضطراب و کوه تمکینی هنوز

۱۱

در هوای دیدنت هر دم به راهی می دویم

سوی ما یک ره به استغنا نمی بینی هنوز

۱۲

خاک گردیدی و سر تا پا غبار خاطری

در فراق یار جویا بسکه غمگینی هنوز

تصاویر و صوت

کلیات جویا تبریزی - با مقابله دو نسخه خطی قدیمی و تصحیح و مقدمه و شرح حال به کوشش دکتر محمد باقر، دانشگاه پنجاب، 1337 - میرزا داراب بیگ جویا (جویا تبریزی) - تصویر ۷۷۵

نظرات