
جویای تبریزی
شمارهٔ ۷۵۴
۱
با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش
غم پس سر شد و بگرفت قدح جا در پیش
۲
راه سر منزل وارستگی از حد دور است
توسن سعی زبون دشت تمنا در پیش
۳
کشتهٔ ناز تو بر عمر خضر ناز کند
دم تیغ تو بود از دم عیسی در پیش
۴
پرش رنگ به گرد رم ما پی نبرد
نیس دل در ره رفتن زخود از ما در پیش
۵
منصب دولت از او شهرت عزت از ما
وحشت ما بود از وحشت عنقا در پیش
۶
صد جهان غم به دل تنگ تو گنجد جویا
تنگی دل بود از وسعت دنیا در پیش
نظرات