جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۷۵۶

۱

طراوت دارد از بس نوبهار حسن سرشارش

چکد رنگ از حیا چون قطره های می ز رخسارش

۲

به صحرایی که از خود رفتن ما خضر ره باشد

بلندی های همت می دهد یادی ز کهسارش

۳

به گلشن بی تو گر بلبل ببیند پیچ و تابم را

شود خون و چکد مرغوله خوانیها ز منقارش

۴

کنی نام من سرگشته گر نقش سلیمانی

به چرخ آید مثال شعلهٔ جواله زنارش

۵

ندانم اینقدر خشکی چرا می بارد از زاهد

رگ ابری سفیدی نیست گر هر پیچ دستارش

۶

قناعت چون بیارایید دکان خودفروشی را

به نقد تنگ دستی می شوم جویا خریدارش

تصاویر و صوت

نظرات