جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۷۵۹

۱

هر قدر غم بیند از گردون بود دانا خموش

غنچه سانم دل پر از خون باشد و لبها خموش

۲

چشم اگر پوشی رود در خلوت آرام دل

موج چون ماند از تپیدن می شود دریا خموش

۳

کی تواند مظهر درد تو شد هر سینه ای

در دلم آتش فروزان است و در خارا خموش

۴

نسبت به دردم ز مجنون است با فرهاد بیش

نالد از فریاد ما کوه و بود صحرا خموش

۵

مرد را زیباست جویا عشق نه اظهار عشق

دل در افغان است گو باشد زبان ما خموش

تصاویر و صوت

کلیات جویا تبریزی - با مقابله دو نسخه خطی قدیمی و تصحیح و مقدمه و شرح حال به کوشش دکتر محمد باقر، دانشگاه پنجاب، 1337 - میرزا داراب بیگ جویا (جویا تبریزی) - تصویر ۷۸۶

نظرات