
جویای تبریزی
شمارهٔ ۷۶۷
۱
دل به عشق از بستگی وا می شود غمگین مباش
عاقبت این قطره دریا می شود غمگین مباش
۲
نقد جان بیعانهٔ یک بوسه زان لعل لب است
شاد زی ایدل که سودا می شود غمگین مباش
۳
در حصول مدعا بیتابیی در کار نیست
گر نشد امروز فردا می شود غمگین مباش
۴
عیش خود را تلخ از زهراب نومیدی مکن
کام دل آخر مهیا می شود غمگین مباش
۵
گر نشد کام دلت حاصل مشو در اضطراب
صبر در کار است جویا! می شود، غمگین مباش!
نظرات