جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۷۷۰

۱

ز مستی گر رسد دستم به لب‌های نمک سودش

شود یاقوت دست افشار لعل خنده‌آلودش

۲

مروت نیست با طبعم گهی از ناز می‌گوید

چه می‌کردم اگر انصاف هم یارب نمی‌بودش

۳

نگاه گرمی امشب آتشی افروخت در دل‌ها

که چشم مهر و مه روشن بود از سرمهٔ دودش

۴

به امید مروت صبر بر بیداد او کردم

ندانستم جفا و جور جویا خواهد افزودش

تصاویر و صوت

نظرات