جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۷۷۲

۱

هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گوش

افتاده است رسم فغان همنشین خموش

۲

نامم شنید غیر و سرافکنده شد روان

چون سگ که خم نهد ر خود را ز درد گوش

۳

دل زندگی مجوی ز بیگانه از سخن

آری چراغ بزم بمیرد چو شد خموش

تصاویر و صوت

نظرات