جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۷۸۰

۱

بود لبریز صهبای لطافت ساغر رنگش

زند پهلو بموج نکهت گل جوهر رنگش

۲

بچشم کم مبین سیمای دردآلود عاشق را

که باشد آتشی پنهان ته خاکستر رنگش

۳

چه نسبت شمع گل را با فروغ حسن رخسارش

شود در بلبل و پروانه خونها بر سر رنگش

۴

چنان کز آفتاب آیینهٔ مه را جلا باشد

بود پیماهٔ سرشار می روشنگر رنگش

۵

بزور پرتگالی زادهٔ بیباک یعنی می

فرنگ حسن را تسخیر کرده کافر رنگش

۶

گوارا باد صاف غم کسی را کز ضعیفی ها

شکست آماده باشد در پریدن شهپر رنگش

۷

زبان شکوهٔ جویا مرصع خوان شکر آمد

چو یاقوت سرشکش شد نمایان بر زر رنگش

تصاویر و صوت

نظرات