
جویای تبریزی
شمارهٔ ۷۹۴
۱
جمله عالم را هویدا کرد عشق
آنچه پنهان بود پیدا کرد عشق
۲
عقل را در شهربند غم گذاشت
عیشها در کوه و صحرا کرد عشق
۳
از سویدای دلم بودش مداد
دفتر غم را چو انشا کرد عشق
۴
جلوهٔ خود را به بزم اتحاد
هم به چشم خود تماشا کرد عشق
۵
آسمان را از شفق در خون نشاند
دست خونریزی چو بالا کرد عشق
۶
حسن معنی را ز دلها جلوه داد
خاک را آیینه سیما کرد عشق
۷
درد و سوز و زخم داغ سینه را
از برای ما مهیا کرد عشق
۸
با خس و خار، آتش سوزان نکرد
آنچه جویا با دل ما کرد عشق
نظرات