جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۸۰۰

۱

از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک

هر قطرهٔ خون در تن رنجور شود خشک

۲

ای مغبچهٔ مگشا سر خم محتسب آمد

این چشمه مباد از نظر شور شود خشک

۳

هر سر که در او زمزمهٔ عشق نباشد

امید که چون کاسهٔ طنبور شود خشک

۴

هرگز نبرد نام می از مرده دلی ها

یارب لب زاهد چو لب گور شود خشک

۵

آن زخم که لب تشنهٔ آب دم تیغ است

مپسند که همچون لب مخمور شود خشک

۶

جویا ز تف آتش دل سیل سرشکم

چون آینه در دیدهٔ مهجور شود خشک

تصاویر و صوت

نظرات