جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۸۰۲

۱

در تنم از خون نمی گذاشت فریاد

لخت دل می آرد از چشمم برون، داد از سرشک

۲

نیست در ویرانهٔ دل آب و آبادانیی

دیده تا گردید در یاد تو آباد از سرشک

۳

از وفور گریه گردیدم به بی صبری علم

آبروی دیده و دل رفت بر باد از سرشک

۴

شورم امشب در زمین و آسمان افتاده است

داد از آه فلک پیما و بیداد از سرشک

۵

دیدهٔ جویا ز فیض یاد رخساری به خاک

ریخت رنگ جلوهٔ حسن پریزاد از سرشک

تصاویر و صوت

نظرات