
جویای تبریزی
شمارهٔ ۸۰۸
۱
خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل
منصب در خاک و خون غلطیدن ارزانی به دل
۲
تا کند با ناوک بیداد او نسبت درست
داده اند از روز اول شکل پیکانی به دل
۳
غنچهٔ امید ما محنت پرستان بشکفد
رو کند از یاد زلفی چون پریشانی به دل
۴
اهل عصیان را ندامت مایهٔ دل زندگی است
سودمند افتاده تریاق پشیمانی به دل
۵
گر مسخر می تواند ساخت دیو نفس را
می رسد در ملک تن جویا سلیمانی به دل
نظرات