
جویای تبریزی
شمارهٔ ۸۱۱
۱
از نور بندگیست فروغ جبین دل
جز «عبده» چه نقش سزد بر نگین دل
۲
گام مراد یافته از حاصل دو کون
پاشید آنکه تخم وفا در زمین دل
۳
دارد ز بس لطافت اندام چون خیال
آید ز راه دیده و گردد مکین دل
۴
تا شد حریم خاص تو دارم ز بس عزیز
سوگند می خورم به سر نازنین دل
۵
دارد عداوتی که زبانیست رنگ مهر
اندیشه مند باش ز بیداد کین دل
نظرات